همسفر

ساخت وبلاگ
بسم رب الشهدا و الصدیقین عاشق کسی هست که هستی خودش را در هستی معشوقش میدونه، کسی که وقتی کناره معشوقش هست، ارومه، هروقت و هرجای دیگه اروم و قرار نداره، عاشق وقتی یه چیزی از معشوقش میبینه براش پیراهنه یوسفه، بوش میکنه و به سینش میچسبونه و گوشه چشمش کمی خیس میشه، عاشق خودش را شبیه معشوقش در میاره، همش سعی میکنه، کاری را کنه اون دوست داره (سعی میکنه، یعنی ممکنه کاری را هم کنه که باعث ناراحتی اون بشه، اما نکتش همین سعی کردنه)، وقتی معشوق ازش ناراحت شد با تمام وجودش سعی میکنه از دلش دربیاره و کار خودش را جبران میکنه و همه اینا اسمش عشق بازی هست و اگر دو طرفه باشه برای همدیگه میش عاشق و معشوق. این ماهیت کلی عشق هست، چیزی که من معتقدم هر لحظه بین تمام ذرات در هستی در در حال تکرار و تکرار دوباره هست، یه جور بده بستان.  بعضی از عشق ها دو طرفه هست و بعضی هم یک طرفه و درد اور ترینش  3 ...... بگذریم. همه اینا را گفتم که فقط این جمله را بگم: ما از خدا هستیم، یعنی خدا از روح خودش در ما دمیده، واسه همین هم هست که جز با خودش با هیچی اروم نمیشیم، کامل نمیشیم. موتوری را در نظر بگیرد که به جای همسفر...
ما را در سایت همسفر دنبال می کنید

برچسب : کاش عاشق بشم, نویسنده : ebihamsafar4 بازدید : 275 تاريخ : پنجشنبه 25 آذر 1395 ساعت: 4:14

شهید محمد اینانلو،  متولد 67، فقط یک سال از من بزرگتر، صد سال از من... هرچقدر فکر میکنم که کی بوده این بشر، چرا اینجوری بوده؟ کمتر به نتیجه میرسم و بیشتر توی افکارم غرق میشوم. خدایا اینا کجان رسیده بودن؟ چیو میدیدن؟ چه طور زندگی کردن؟ چه طور تو رو پیدا کردن!؟ همسرش متولد 71 هست،خیلی جونه، چه طوری میگه محمدم را من برای شهادت اماده کردم! مرگ در حال فرار و اینا از پشت، پیراهن یوسف مرگ را پاره کردند! میگن رفیق شهید، دست ادم را میگیره و تا شهادت میبره. پس محمد جان، هرچند  سال ها، فاصله دارم با تو، هرچند اینجا، پا در گل، زمین گیر شده ام، تو رفیق هایت را جا نگذار. ما را از یاد نبر. تو را جان حلمایت! رفتم که خار از پا کشم، محمل ز چشمم دور شد یک لحظه من قافل شدم، صد سال راهم دور شد   راهت ادامه خواهد داشت، سلاحت زمین نخواهد ماند، تا ازادی قدس، تا ظهور دلدارمان      همسفر...
ما را در سایت همسفر دنبال می کنید

برچسب : به یاد شهید,به یاد شهیدان,به یاد شهید همت, نویسنده : ebihamsafar4 بازدید : 360 تاريخ : پنجشنبه 25 آذر 1395 ساعت: 4:14

امشب از اون شبهای هست که دلم باید به دستم التماس کنه، که شاید این بار هم بتونه از این صبح های که بدون وضو، شب میکنه، یه خاطره و یادگار به جا بگذاره. فردا، دوم ماه آگوست، 11 مرداد، تولد 27 سالگی منه، در حالی سالهای اخر دهه بیست را طی میکنم که، حدود پنج سال از عمرم در استرالیا گذشت. شاید هیچ وقت فکر نمیکردم تولد 27 سالگیم اینجا و توی این شرایط باشم، تولد 27 سالگی من مصادف شده با اولین روز شروع کاره حرفه ایم! که به فال نیک میگیرمش. همه اتفاق های خوب زندگیم و تمام نقطه عطف های زندگیم از یک روز نشانه دار شروع شده، انگار خدا صبر داده، صبر داده تا این روز بیاد! نمیدونم،شاید اشتباه میکنم ولی در هر صورت من به فال نیک میگیرمش. تا یه جای، یه سنی، هدف داشتم، برنامه ریزی دقیق و حساب شده، اما از یه جای به بعد، همه چیز فرق کرد! و این اصلا خوب نبود، سرعتم را کم کرد، سردرگمم کرد. توی این بیست چند سال، روزهای خوب زیاد داشتم، روزهای بد هم تا دلت بخواد، روزهای سخت و روزهای شیرین هم بودن، اما در کل نسبت خوب و شیرینش زیاد نبود، اکثر روزهای خوبم در کنار یار همیشگیم، همسر مهربان و فداکارم، عزیز همراهم طلیعه خ همسفر...
ما را در سایت همسفر دنبال می کنید

برچسب : هقته بیست و دوم بارداری,هقته بیست و هشتم بارداری,هقته بیست و سوم بارداری, نویسنده : ebihamsafar4 بازدید : 320 تاريخ : پنجشنبه 25 آذر 1395 ساعت: 4:14

کاش من هم، کارم، اعتقادم بود...

همسفر...
ما را در سایت همسفر دنبال می کنید

برچسب : بدون عنوان بولس جورج,بدون عنوان السودان,بدون عنوان, نویسنده : ebihamsafar4 بازدید : 269 تاريخ : پنجشنبه 25 آذر 1395 ساعت: 4:14

چندیست نهفته دردی در سینه دارم چندیست خفته بغضی در گلو دارم   روزگاریست که پروانه دل میل پریدن دارد گوی اتش بر جگر پروانه دارم   کس ندارم که بداند سوز دلم را در این دیار غربت، بی کسی را به همخوابی دارم   کس ندارم که بداند از چه سوزم  از چه نالم سوخته روحی و جسمی خسته دارم   یار مدعی رفت و بی شناخت از اصل وجودم گفت نیست امیدی و فراری بر قرار ترجیح دارم   اوست سر خوش، بی تفاوت ز دل ما من سردرگم، خسته و بی جان و دلی نگران دارم   نه بیمی زه اینده و نه ترسی زه حال دارد من بی خوابی، تنهایی و غربت را یار دارم   رفت و ویران کرد هر انچه بود در این چند سال  یار نگو، باری بر شانه دارم   وای سوختم از سوز درونم به که گویم که چه دردی در سینه دارم   شعر خودم مهدی پاییز 95 تابستان 2016 همسفر...
ما را در سایت همسفر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ebihamsafar4 بازدید : 286 تاريخ : پنجشنبه 25 آذر 1395 ساعت: 4:14